کتاب ملاقات با گراتوس : مقدمه

مقدمه کتاب اینترنتی ملاقات با گراتوس

نوشته رها

شاید بارها و بارها نوشته های از این قبیل خوانده اید، که این کتاب می تواند زندگی شما را تغییر دهد و همراه با توصیه نامه هایی از نویسندگان بزرگ و مشهور و آن کتاب را در نگاه اول

سودمند یافته اید، ولی در مطالعه ژرف و در خانه جلوی بخاری و روی مبل، فهمیدید که آنطور که فکر می کردید نبود !! 

آری، این کتاب هم ادعا دارد که زندگی شما را می تواند تغییر دهد، البته اگر خودتان بخواهید ! 

کتاب ملاقات با گراتوس می گوید اگر خودتان بخواهید و در راه ملاقات با گراتوس گام بردارید، می توانید زندگی خود را دگرگون کنید  

این کتاب راه درست زیستن و عاشقانه زیستن را به شما نشان می دهد  پایان دادن به سردرگمی در این دنیا و شناخت هدف زندگی واقعی و دست یافتن به این هدف  

به راستی خوش بختی واقعی چیست و چگونه می توان خوشبخت بود ؟ 

من راه های زیادی را برای رسیده ببه حقیقت آزمودم، راه های دشواری که نباید از همه انتظار پیمودن آن را داشت . 

البته مخاطبن یاین کتاب عام نیستند و افرادی خاص و جویای حقیقت از طریق راه فلسفه هستند . 

کسانی که حاضرند بهای رسیدن به عشق و خوش بختی واقعی را در سر دارند. 

شرط اول همان طور که خواهید خواند آزادی و رهایی یافنن از تارهای عنکبوت دهنی است، تارهایی که جامعه بر ذهن ما تنیده است . 

منظورم از آزادی، آزادی اجتماعی نیست . آزادی و رهاندن از خود است، تا وقتی که انسان در سارت تن و اسارت ذهن باشد ، نمی تواند آزادی واقعی را حس کند  .البته آزادی اجتماعی هم در گرو آزادی فردی است . 

من برای رسیدن به آزادی همه چیز را امتحان کردم، خطرناک ترین ها را ! همه جور مواد مخدر، انواع مشروبات الکلی و غیر الکلی و  خود الکل !!! 

انواع گرایشان مذهی و متاسفانه خطرناک تر از همه عشق زمینی هم آزمودم و نهایت برای رهایی از اسارت تن دست به خودکشی زدم. . 

خانم و آقایان، من مونتانا بلک هستم و می خواهم داستان زندگی ام و مسیرهایی که رفتم تا به آزادی و عشق دست پیدا کنم را برای شما بازگو کنم، لطفا به من گوش کنید، می خواهم از عشق با شما سخن بگویم، از حقیقت زندگی کوتاه، به کوتاهی یک چشم بر هم زدن !!

آیا انسان  نمی داند که بزودی می میرد ؟ پس دلیل این همه رفتارهای عجیب و غریب چیست ؟ 

از بینهایت آگاه شوید، زمان و مکان و این که چرا به این دنیا آمده ایم و درک که خوش بختی واقعی چیست و چگونه می توان آنرا احساس کرد . 

گرا !!!

زندگی من سرتاسر درد و رنج بود و رنج عظیم زندگی من زندگی با احمق ها بود !!!! 

کسانی که خودشان را فریفته بودند و از حقیقت مثل طاعون گریزان بودند و هستند ، مثل موش هایی هستند که می دانند که روزی خواهد رسید که دستی می آیند و آنها را از جعبه می کشد بیرون ولی خودش را گوشه جعبه به خیال خودش مخفی کرده است ... 

چرا صحبت از مرگ این قدر دردناک است ؟ 

نمی دانم حماقت واژه مناسبی برای توصیف این رفتار جامعه بشری است یا نه، نمی دانم این رفتار آگاهانه است یا غیر ارادی است، ولی هرچه که باشد، اگر انسان بخواهد می تواند به حقیقت دست پیدا کند . 

چرا ؟ 

 آخرین ضربه را عشق به من زد، شایدم نوعی آگاهی بود، آگاهی از حماقت خودم، من به نوعی احمق بودم .به این نتیجه رسیدم که زندگی بی ارزش تر از آن است که ارزش زندگی داشته باشد، پس به زندگی خودم پایان دادم . بعدها به این نتیجه رسیدم که خودکشی اشتباه بوده است و کاری نادرست و گناه بزرگی است و کار انسان های ضعیف است . خصوصا این که فاصله زیادی تا فتح قله نداشتم. اگرچه کائنات یا شاید نیروی برتر فرصت دوباره زیستن را به من داد، ولی در زندگی پس از خودکشی نیز هم چنان از تنهایی می ترسم . 

 

چاپ